تاریخ انتشار: 96-03-14 13:03:04 یکشنبه
(405)

اطلاعات عمومی سخن

در زمان ویلهلم اول , بیسمارک نخست وزیر شد و بر اقدامات او اصلاحات زیادی در امور دولتی علی الخصوص ارتش و نیروی نظامی انجام گرفت

بیسمارک برای ایجاد یک پیشرفت اساسی در آلمان لازم دید که دست اتریش و فرانسه و دانمارک را از این سرزمین کوتاه کند و هدف همین سبب پیدایش سلسله جنهای شد که اهم آنها عبارتند از : جنگ پروس و اتریش , جنگ پروس و دانمارک و جنگ پروس و فرانسه . در هر سه جنگ پیروزی نصیب پروس شد . جنگ با فرانسه سبب گردید که دو ایالت زرخیز آلزاس و لرن به موجب قرارداد فرانکفورت جزو مستملکات آلمان درآید .

پس از این فتوحات سرزمین های پراکنده آلمان همه تحت لوای یک حکومت واحد در آمدند و ویلهلم اول رسما به عنوان نخستین امپراطور المان وحدت یافته از طرف مردم برگزیده شد. بعد از او پسرش فردریک سوم و به فاصله سه ماه نوه اش ویلهلم دوم ( بر اثر مرگ پدر ) پادشاه شد . این امپراطور برای حفظ تفوق نظامی خود بر سایر کشورهای اروپا و جلویری از حملات احتمالی فرانسه به تقویت سپاه و فراهم ساختن تجهیزات جنگی و توپ و تفنگ و کشتی و احداث راه های شوسه و آهن و ایجاد قلاع و استحکامات نظامی همت گماشت و به همین سبب در اوایل و اواسط جنگ جهانی اول قوای آلمان به فتوحات درخشانی نایل آمد . لیکن با ورود ارتش آمریکا و کناره یری برخی از متحدان آلمان از جنگ , ویلهلم دوم شکست خورد و به هلند گریخت .

بعداز سلطنت ژوزف دوم که شرحش رفت , فرانسوای اول امپراطور اتریش شد . او با کمک مترنیخ صدر اعظم معروف توانست عکس العمل انقلاب کبیر فرانسه را در اتریش خنثی کند . در زمان او اساس امپراطری عطیم اتریش متزلزل گردید . پس از فرانسوای اول , فردیناند اول به امپراطوری رسید . واقعه مهم زمان او استقلال کشور مجارستان , ایجاد حکومت مشروطه در اتریش و وضع قانون اساسی بود . فردیناند در دسامبر 1848 به نفع برادرزاده اش فرانسوا ژوزف از سلطنت کناره گرفت . فرانسوا ژوزف پادشاهی جاه طلب و متکبر بود و بیشتر امور مملکتی را به اراده شخصی انجام می داد . اوضاع داخلی امپراطوری اتریش تا ظهور جنگ جهانی اول به واسطه استقلال طلبی اقوام گوناگون کرواتها , صربها , رومانیها , چکها و اسلاوها مغشوش و ناآرام بود . در ضمن جنگ جهانی ا.ل فراسنوا ژوزف به سال 1916 پس از 68 سال سلطنت در گذشت و پس از اینکه انریش در جنگ شکست خورد متصرفاتش به موجب یک رشته معاهداتی که متفقین با آن دولت بستند تجزیه شد و به ولایات آلمانی نشین محدود گشت .

ترکان عثمانی همانگونه که قبلا اشاره شد طایفه ای از ترکان سلجوقی و ترکمانان بودند که در آسیای صغیر دولتی تشکیل دادند و با دولت روم شرقی که این نواحی را در آسیای صغیر دولتی تشکیل دادند و با دولت روم شرقی که این نواحی را در تصرف داشت دیر زمانی به مبارزه پرداختند , تا سرانجام سلطان محمد دوم ( پسر سلطان مرادخان دوم ) که پادشاهی دانا و شجاع بود قسطنطنیه را تصرف کرد و آن شهر را استانبول نامید و پایتخت دولت عثمانی ساخت . دولت عثمانی به تدریج وسعت رفت و به صورت امپراطوری بزرگ و مقتدری درآمد , چنانچه در آغاز قرن نوزدهم شامل شبه جزیره بالکان در اروپا , آسیای صغیر , قسمتیاز ارمنستان , شام , فلسطین , بین النهرین , عربستان . مصر و طرابلس غرب بود و دریاهای سیاه و مدیترانه که از لحاظ موقعیت تجاری و نظامی اهمیت بسیار دارد در قلب این امپراطوری قرار داشت . توسعه نفوذ امپراطوری عثمانی در اروپا دول بزرگ آن قاره را نگران ساخت . به همین سبب پیوسته برای تجزیه آن دولت فرصتی می جستند و چون این فرصت در قرن نوزدهم فراهم شد اقدامات دول استعمار گر و سودجوی غربی از جمله انگلستان و همچنین مبارزات سلاطین عثمانی با آنها را از نظر تاریخی مسئله شرق نام نهاده اند . امپراطوری عثمانی نیز مانند امپراطوری اتریش از ملت های مختلف به وجود آمده فاقد هرگونه وحدت نژاد و مذهب و زیبان می بود . بد رفتاری پادشاهان و وقوع انقلاب کبیر فرانسه سبب شد که ملل عثمانی برای استقلال خود بجنگند . ملت صربستان ( یوگسلاوی ) به رهبری میلوش ابرنویچ استقلال داخلی یافت . ملت یونان نیز پس از یکبار شکست سرانچام با مداخله دول انگلستان فرانسه و روسیه در جنگ ناوارون ( خلیج کوچکی است در شبه جزیره یونان ) بر نیروی عثمانی و متحدش مصر پیروز شد و استقلال کامل یافت . معاهده خونکارسکله سی که در ژوئیه 1833 بین روسیه و عثمانی منعقد گردید استفاده از تنگه های به سفر و داردانل را منحصر به دولت روسیه و عثمانی نمود و سایر دول اروپایی را از این حق محروم کرد . بعد از سلطان محمود خان دوم پسرش سلطان عبدالحمید به جای وی نشست . از وقایع مهم زمان او جنگ های کریمه , عقد معاهده پاریس که به موجب آن دست نفوذ روسیه از عثمانی کوتاه شد , استقلال نواحی ملداوی , والاشی و بسارابی که بعدا به نام رومانی معروف گردید . استقلال کامل صربستان و عقد قرارداد سان استفانو مابین روسیه و عثمانی که به موجب آن بلغارستان استقلال یافت قابل ذکر می باشد .

البته کنره برلن که به سال 1879 با شرکت دولت های اتریش و انگلیس تشکیل گردید تغییرات چندی در قرارداد سان استفانو پدید آورد و به طور کلی نتیجه تمام تغییرات همان بود که ذکر گردید . تپعقد این قرارداد و تشکیل کنگره برلن که از روی سیاست مزورانه دولت استعمارگر انگلیس به وقوع پیوسته بود سبب گردید که جوانان آرادی طلب دولت دست نشانده عثمانی در صدد رهایی از زیر بار ننگ استعمار برآیند . در تعقیب این هدف بر اثر سلسله مبارزات دامنه داری حکومت مشزوطه شد و پس از خلع سلطان عبدالحمید برادرش سلطان محمد پنجم به سلطنت رسید . دولت انگلیس برای اینکه امکان هر نوع پیشرفت در عثمانی را برای آلمان ببندد عده ای از کشورهای بالکان را بر علیه عثمانی برانگیخت و در نتیجه جنگ ببین ممالک بالکان و امپراطئری عثمانی در گرفت . در این جنگ عثمانی ها شکست خوردند . وزیر امور خارجه انگلیس نمایندگان دو طرف را به لندن دعوت کرد و با حفظ منافع انگلستان و روسیه ! به اصلاح کار ایشان پرداخت ! در این کنفرانس مقدمات استقلال کشور آلبانی مهیا شد . امپراطوری عثمانی که از آغاز قرن نوزدهم تا شروع جنگ های جهانی اول پیوسته گرفتار طوفاهای سیاسی بود پس از جنگ به سبب شکست هایی که بر این کشور وارد گشت مختصر متصرفاتی را هم که در اروپا داشت از دست داد . در همان حال بر اثر انقلاباتی که د رداخل امپراطوری به وسیله مصطفی کمال بوقوع پیوست , ترکیه جوان به وجود آمد و به موجب یک رشته قرار دادهایی که با دولت های همسایه و غیر آن بست , به اختلافات و کشمکشهای سیاسی و نزادی خاتمه داد .

در قسمت قبل اشاره ای به تحریکات انگلیس بر علیه عثمانی شد . بد نیست د اینجا شمهای از زیرکی ها و تردستی های سیاسی این دولت که بدو تکوین تا زمان حاضره همواره با دخالت در امور سایر کشورها موجبات استعمار سیاسی , مالی و فکری مردم سرزمین های زرخیز ولی عقب افتاده را فراهم آورده و با این توهم که سرور وآقای دنیا است همواره ریشه جان ملل ضعیف را مکیده ذکر کنیم . اصولا موضوع مستعمرات و رقابت های مستعمراتی دول بزرگ اروپا مولود دو اصل کلی است : یکی جمعیت روزافزون کشورهای بزرگ اروپا , دوم احتیاج مبرم این کشورها به مواد غذایی ومنابع ثروتی و تسلط بر بازارهای تجاری برای به فروش رساندن مصنوعات کاخانه های خویش . انگلستان در طی قرون جدید پس از یک سلسله کشمکشهای سیاسی و مستعمراتی توانست بر کانادا و ایالات بنگاله و سواحل شرقی و جنوبی شبه جزیره دکن و سواحل شرقی استرالیا تسلط یابد . پس از شکست ناپلئون انگلیس دامنه فعالیت بیشتری در زمینه استعمار بدست آورد و بعد از منحل شدن شرکت هند شرقی هندوستان را رسما مستعمره خود خواند و ملکه ویکتوریا لقب ملکه انگلیسی و امپراطریس هندوستان یافت . برای حراست از سرزمین وسیع هند لازم بود که اطرف آن هم به تصرف انگلیس درآید لذا سرزمین تبت قسمت مهمی از شبه جزیره هند و چین , شبه جزیره مالاکا برمه پس از هندوستان مستعمره انگلیس شدند . پس از جنگ جهانی دوم هندوستان به دو کشور پاکستان و هندوستان تقسیم شد و البته هر دو کشور جزو ممالک مشترک المنافع انگلیس می باشند . متصرفات انگلیس به قاره آسیا محدود نمی شد ع لذا شچم طمع به قاره افریقا دوخت و کشورهای مصر وسودان را تصرف کرد و خود موجد جمهوری جدید اتحادیه آفریقای جنوب گردید . سایر مستعمرات انگلیس در این قاره عبارتند از : جزیره زنگبار , اراضی آفریقای شرقی , گامبی , سیرالئون , نیجریه و ساحل طلا . این نواحی که جملگی از زمین های حاصل خیز و پربرکت آفریقا به شمار می رود ودارای منابع صنعتی و محصولات کشاورزی فراوان است همه در قرن قرن نوزدهم به تصرف دولت انگلیس درآمد . دولت فرانسه نیز از حیث تعداد مستعمرات دست کمی نداشت , ولی اکثر آنها را در سال های اخیر واقعا استقلال داده است .

در آسیا کشورهای آنام و کامبوج و قسمتی از شبه جزیره هندوچین مستعمره فرانسه بود . در قاره آفریقا نیز این دولت مانند دولت انگلیس برای تامین احتیاجات داخلی کشور , دست به استعمار زد . در 1830 به بهانه ای بر الجزایر حمله برد وشهر الجزیره را گرفت ولی سال ها با مخالفت آزادی خواهان آنچا از جمله امیرعبداقادر سردار شجاع و معروف الجزایر مواجه بود . پس از الجزایر نوبت تونس همسایه آن رسید و فرانسه به راحتی تواسنت آنجا را تحت الحمایه خود کند ولی پس از جنگ جهانی دوم استقلال طلبان تونسی به رهبری حبیب بورقیبه به کسب ازادی نائل آمدند . تصرف کشور مراکش نیز برای فرانسه ایجاد ناراحتی های بسیار کرد ولی سرانجام با راضی کردن سه دولت استعمار گر اروپا انگلیس , آلمان و اسپانیا توانست بر این سرزمین نیز تسلط پیدا کند . متصرفات دولت روسیه را می توان به سرزمین وسیع سیبری و قفقاز و ترکمنستان ( به موجب معاهدات گلستان و ترکمان چای ) محدودکرد . در 1907 بیت این دولت و دولت استعمار پیشه انگلیس قراردادی مبنی بر تقسیم ایران به سه ناحیه شمالی به روسیه قسمت جنوبی منعقد شد . طبق این معاهده قسمت شمالی به روسیه , قسمت جنوبی به انگلیس تعلق می گرفت و ایران محدود به همان قسمت مرکزی می گردید . خوشبختانه این معاهده به مرحله اجرا درنیامد و پس از انقلاب روسیه لنین به موچب معاهده معروف 1921 تمام امتیازاتی را که امپراطوران جابر روس از ایران گرفته بودند باطل شمرد .

مجمع الجزایر ژاپن در مشرق آسیا قرار دارد و از چهار جزیره بزرگ و عده زیادی جزایر کوچک تشکیل شده است . مردم ژاپن از نژاد زرد و بسیار شجاع و باهوشند و اساس تمدن خود را از چینیان اقتباس کرده اند . ژاپنیها امپراطور را میکادو ( یعنی زاده خدایان ) می خواندند . میکادوها تا قرن هفدهم دارای قدرتی بودند و برجان و مال مردم تسلط کامل داشتند , لیکن از این عصر قدرت از دست میکادوها بیرون رفت و د راختیار شگون ( سپهسالار کل ) که مقامی موروثی داشت قرار گرفت که در شهر بدو می زیست و جزو وی سرداران سپاه نیز قدرت فوق العاده داشتند . مردم ژاپن با سایر ملل مراوده نداشتند و کسی را نیز اجازه ورود به خاک خود نمی دادند . در سال 1854 چند کشتی آمریکای شمالی به سواحل ژاپن آمدند و از جانب رئیس جمهور آن دولت اجازه تجارت خواستند . دولت ژاپن که در خود یارای مخالفت نمی دید ناچار درخواست آنان را پذیرفت .

از این تاریخ میان ژاپن با آمریکا و چندی بعد با دولت های انگلیس , فرانسه و روسیه باب تجارت باز شد . در سال 1868 موتسوهیتو امپراطور ژاپن شد . این مصلح بزرگ از مداخله سربازان در امور سیاسی کشور جلوگیری کرد و پایتخت را از کیوتو به توکیو منتقل ساخت و برای اصلاح امور کشوری و لشکری و فرهنگی و احداث خطوط شوسه و آهن و آشنا ساختن مردم به تمدن مغرب زمین , مستشاران و افسران و معلمانی از ممالک فرانسه و انگلیس و آلمان به ژاپن دعوتنمود و در مدتی کوتاه کشور خود را در ردیف ممالک بزرگ دنیا قرار داد . در زمان او سلطنت استبدادی به مشروطه مبدل شد و تغییرات عمده ای در قانون اساسی به وجود آمد . شبه جزیره کره واقع در مشرق چین مدت ها مورد نظر مورد نظر دولتین چین و ژاپن وموجب اختلاف آن دو دولت بود . عاقبت طبق معاهده شی مونوزکی در سال 1895 این شبه جزیره تخت تسلط ژاپن درآمد . دولت های اروپا که چین را دولتی ضعیف می دیدند هریک به بهانه های مختلف در آن شکور تصرفاتی بدست آوردند که از آن جمله جزیره بزرگ ساخالین در مشرق شوروی و بندر آرتور بود ه به دست روس ها افتاد . میهن پرستان چین که قدرت بیگانگان را در کشور خود رو به فزونی یافتند , به تشکیل جمعیت های سری که گروه مشت زنان یکی از آن جمله بود پرداختند . این جمعیت ها انقلابات عظیمی در چین به وجود آوردند . ولی تمام این انقلابات را سپاهیان اعزامی ؤاپن و آمریکا منکوب کردند . آمریکائی ها و ژاپنی ها در مقابل اخذ دو میلیارد و نیم فرانک فرانسه به عنوان غرامت جنگی , استقلال دائم چین را تضمین کردند . معهدا دولت روسیه بدون توجه به معاهدات چین و ژاپن و آمریکا دراین سرزمین به دست اندازی خود ادامه داد . چون این اقداملت با منافع ژاپن تباین داشت , در سال 1902 با دولت های انگلیس و چین عهدنامه ای بر علیه روسیه امضائ کرد . سپس به دولت روسیه اخطار کرد که خاک منچوری را از قوای خود تخلیه کند ولی چون دولت زبور به این اخطار وقعینذاشت در ماه 1904 با قئای روسیه در خشکی و دریا به جنگ پرداخت و این پیکار یک سال و نیم دوام یافت .

این جنگ به سود ژاپن پایان یافت و طبق معاهده پرتسموت بسیاری از متصرفات روسیه به این دولت تعلق گرفت . ژاپن در جنگ جهانی اول بر ضد دولت المان با متفقین همدست شد و پس از جنگ متصرفات بسیاری در اقیانوس کبیر بدست آورد . در جنگ دوم جهانی دولت ژاپن با آلمان متحد شت و در خلیج پرل هاربر ( در جزایر هاوایی ) قریب به بیست و چهار هزار نفر از سربازان آمریکایی را در ظزف یک شب نابود کرد و از این تاریخ رسما وارد جنگ گشت و فتوحات بسیاری نیز کرد ولی سرانجام با بمباران هیروشیما توسط بمب افکن های آمریکایی مجبور به تسلیم شد . در ماه سپتامبر 1951 میان ژاپن و دولت های بزرگ غربی معاهده صلح در شهر سانفرانسیسکو منعقد گردید .

همانطوری که قبلا اشاره شد کشورهای متحده آمریکا در آغاز امر مرکب از سیزده دولت بود و خد غربی آن به کوه های آلگانی می رسید . ولی پس از احراز استقلال روز به روز ب وسعت این دولت افزوده شد به طوری که در سال 1850 تعداد ایالات آن به سی رسید . تا نیمه قرن نوزدهم مهاجرین به این سرزمین تدریجی و مستمر بود ولی با بروز قخطی در آیرلند و کشف معادن طلا و در کالیفرنیا یکباره جمعیت زیادی به سوی آمریکا روان شد . به طوریکه در 1913 جمعیت آمریکا به 91 میلیون نفر و تعداد ایالاتش به 48 رسید . یکی از وقایع مهم کشور آمریکا در قرن نوزدهم بروز جنگ های انفصال بود که بین افراد ایالت شمالی و جنوبی ظاهرا بر سر الغاء بردگی و در اصل به سبب پاره ای دلایل اقتصادی اتفاق افتناد . در سال 1823 جیمز مونرو رئیس جمهور آمریکا طی اعلامیه ای به تمام ممالک اروپایی که قصد دخالت در امور داخلی آمریکا را داشتند , اولتیماتوم داد . اصل معروف او در این جمله خلاصه می شود که قاره متعلق به آمریکائیان است و هیچ دولتی حق مداخله در امور سیاسی این قاره را ندارد . آمریکا در سال 1903 ترعه پاناما را بین دو اقیانوس اطلس و کبیر حفر نمود . در جنگ جهانی اول شرکت آمریکا موجب پیروزی متفین شد . ویلسن رئیس جمهور وقت آمریکا برای جلوگیری از تجاوز دول فاتح در سرزمین های شکست هخورده , چهارده ماده معروف خودش را طی اعلامیه ای به جهانیان عرضه داشت که البته بعد از جنگ نمایندگان دولت های غالب توجهی به پیشنهاد های ویلسننکردند و نظرات اصلاحی او را در عقد معاهده با ممالک شکست خورده بکار نبستند .

چین کشوری باستانی است و تاریخ مسلم و قطعی آن از 2593 سال پیش از میلاد آغاز می شود . دو فیلسوف و دانشند بزرگ چین کنفوسیوس و لائوتسو که در قرون پنجم و ششم پیش از میلاد می زیستند تآثیر مهمی در تمدن و فرهن باستانی این کشور داشته اند . قرون هفتم تا دهم میلادی دوره کامل ترقی چین است .

(0)
هیچ دیدگاهی وجود ندارد
دیدگاه خود را بنویسید
*
*

شاخه‌ها