تاریخ انتشار: 96-03-13 13:03:45 شنبه
(502)

اطلاعات عمومی سخن

بود برخاست . فردریک دوم پادشاه پروس که با کاترین رابطه دوستی داشت از این وضع نگران بود لذا برای جلوگیری از جنگ پیشنهاد کرد که لهستان بین سه دولت مذکور تقسیم شود . ماری ترز ابتدا به این امر راضی نبود ولی سرانجام بر اثر اصرار اطرافیانش موافقت نمود و لهستان بین سه دولت مذکور تقسیم گردید . با وجود اینکه استقلال طلبان لهستان چندین بار در برابر دول بیگانه قیام کردند , ولی هربار منکوب گردیدند . این کشور در سال 1795 به کلی تمامیت ارضی خود را از دست داد . در آغاز قرون جدید یکی از نواداگان امیرتیمور که ظهیرادین بابر نام داشت با تصرف دهلی سلسله گورکانیان هند را تاسیس نمود . جانشینان بابر مانند همایون شاه و جلال الدین اکبر و اورنگ زیب در راه بساط متصرفات گورکانیان سعی بلیغ نمودند . ولی از 1707 که مقارن با مرگ اورنگ زیب بود ع این سلسله رو بزوال رفت . حمله نادرشاه افشار و فتنه احمدخان درانی و سایر وقایع مزید بر علت شد و زمینه مساعدی برای ضعف عمومی دولت هند گردید .

از آن پس دو دلت نیرومند فرانسه و انگلیس شرایط را مناسب دیدند و شروع به دخالت در امور این کشور نمودند . بلافاصله دو شرکت هند شرقی انگلیس و فرانسه د رسواحل جنوبی هند تشکیل شد و اولیاء این شرکت ها در زیر حجاب تجارت به تصرف اراضی و نواحی جدید مشغول گردیدند . ابتدا شرکت هند شرقی فرانسه به سرکردگی دوپلکس Dupleks توانست متصرفات وسیعی در هند بدست آورد . شرکت هند شرقی انگلیس که به هیچ طریق نمی توانست با دوپلکس و شرکتش رقابت کند د رنزد لوئی پانزدهم از او سعایت نمود . در نتیجه دوپلکس احضار شد و بجای او گودهو Godeheu روزتنه هند گردید .

رابرت کلایو R.Clive حکمران معروف انگلیس در هند توانست از عدم لیاقت گودهو استفاده کند و با عقد معاهده پاریس تقریبا دست فرانسه را از هند کوتاه نماید . کلایو مدتها بعد به جرم سوء استفاده و کلاهبرداری محکوم شد ولی به علت خدمات بسیارش از مجازات معاف گردید , اما چون نمی توانست تحمل این ننگ را بکند در 1774 انحار کرد . بعد از او چندی شرکت هند شرقی هند شرقی برجای بود , اما سرانجام دولت انگلیس آنرا منحل کرد و خود راسا اداره انور سرزمین های متصرفه اش را به عهده گرفت .

در سال 1602 دولت هند که از نظر نیروی دریایی بسیار قوی و نیرومند شده بود اقدام به تاسیس شرکت هند شرقی هلند در جنوب شرقی آسیا نمود تا بدینوسیله با اسپانیا و پرتغال رقابت مستعمراتی نماید . این شرکت بر جزایر جاوه – سوماترا – برنئو – تاسمانی و زلاندنو دست اندازی نمود و در آمریکای جنوبی بندر پرنامبوکو را به رقابت با پرتقالی ها تصرف نمود .

همانگونه که د رتاریخ آمریکا مشاهده خواهیم نمود دولت هلند در آمریکای شمالی به خصوص در خلیج هودسن و دره رود سنت لاورنس ( سن لران ) مستعمراتی به وجود آورد و بر مستعمرات فرانسه و انگلیس نیز دست اندازی کرد .

آمریکا د رسال 1492 توسط کریستف کلمب دریانورد ایتالیایی کشف شد . مدت یک قرن این قاره چندان تحت توجه نبود و بجز معدودی دریانوردان اسپانیایی کسی به آنجا نرفته بود . از اواخر قرن شانزدهم میلادی دولت های فرانسه و انگلیس تقریبا در یک تاریخ متوجه آمریکای شمالی شدند و هر یک قسمتی از آن سرزمین را مستعمره خود کردند .

انگلیسی ها برای نخستین بار در سواحل اقیانوس اطلس ایالت ویریجینیا ( واشنگتن فعلی ) و فرانسویان ایالت مصبی سنت لاورنس را در اوائل نیمه دوم قرن هفدهم به تصرف دراورند . سخت گیری های شدیدی که در زمان سلطنت خانواده استوارت نسبت به مخالفین مذهب در انگلستان به عمل می آمد سبب گردید که عده زیادی از مردم رهسپار آمکریکا شوند و به تدریج د رسواحل اقیانوس اطلس 13 مهاجرنشین تازه به وجود آوردند . پس از ختم جنگ های هفت ساله دولت انگلیس خیلی مقروض شده بود و میزان مالیاتها هم به قدری بالا رفته بود که دولت جرآت اضافه کردن مالیات را نداشت به این جهت چرخ سوم و وزرایش چنین صلاح دیدند که از مستعمرات خود تا جایی که ممکن است استفاده مادی بکنند , بدین سبب قانونی برای اخذ مالیات از مهاجرین انگلیسی در آمریکا تصویب نمودند که به قانون تمبر معروف گردید . لیکن مهاجرنشینان به این تحمیلات تن در ندادند و زورگویی های انگلیس را برای دستاویزی برای شروع مخالفت با آن دولت و اعلام استقلال ملت آمریکا نمودند .

سرپیچی های روز افزون مردم آمریکا سبب گردید که سرانجام انگلیس در 1775 به آمریکا فشون پیاده کرد . بدنبال این کار جنگی پیش آمد که مدت 8 سال ( 1783 – 1776) با نام جنگ های استقلال به طول انجامید و سرانجام به فتح مردم آمریکا به فرماندهی جرج واشنگتن پایان یافت . نافته نماند که کمک های مستقیم لوئی شانزدهم به شورشیان آمریکا نقش مهمی در پیروزی آنان داشت .

در سوم دسامبر 1783 عهد نامه ای در ورسای میان دو دلت انگلیس و فرانسه منعقد گردید و به موجب آن مهاجرنشین های انگلیس آزاد شدند و دولت کشورهای متخد آمریکا را تشکیل دادند . بعد از عقد معاهده ورسای هواخواهان استقلال آمریکا به منظور تآسیس حکومتی جدید انجمنی در فیادلفیلا از نمایندان منتخب خود که عده آنان به 55 نفر می رسید تشکیل داده و پس از 5 ماه قانون اساسی آمریکای شمالی را وضع و تصویب نمودند . ( 1787 ) . دو مجلس سنا و نمایندگان که به موجب قانن اساسی تشکیل شده بود در سال 1789 جرج واشنگتن فرمانده کل قوای آمریکا را به مناسبت فدکاری هایی که در دوره استقلال آن کشور از خود نشان داده بود به نام اولین رئیس جمهور انتخاب نمود .

تاریخ قرون معاصر

پس از دوران سلطنت لوئی شانزدهم و انقلاب کبیر فرانسه که شرح هر یک را در بخش های مخصوص به خود خواهیم دید , ناپلئون در فرانسه به روی کار آمد . البته شرح مجملی از کارهای این سیاستمدار بزرگ در بخش ( شخصیت های مهم تاریخ جهان ) خواهد آمد اما آنچه که در اینجا لازم به ذکر می باشد اوضاع فرانسه و به طور کلی اروپا بعد از شکست ناپلئون است .

دولت های روسیه , انگلیس اتریش و پروس پس از شکست فرانسه به منظور تغییر اوضاع عمومی اروپا و خنثی کردن اثرات ناشیه از انقلاب کبیر فرانسه در ممالک اروپا بر آن شدند تا کنگره ای تشکیل دهند و نقشه های خود را در آن طرخ و تصویب نمایند . نسلرود Nesselrod نماینده روسیه ولینگتن نماینده انگلیس , هاردنبرگ Hardenberg نماینده پروس ابتدا تصمیم داشتند به منظور اجرای مقاصد خصوصی خویش جلسات خصوصی خویش جلسات محرمانه ای تشکیل دهند . ولی ورود تالیران نماینده فرانسه به این جمعه و زیرکی و هوشیاری بسیار او مانع از این امر شد . ابتکارات تالیران سبب بروز پاره ای اختلافات در کنگره وین گردید .

در همین اوقات ناپلئون مخفیانه از جزیره الب به فرانسه برگشت و نمایندگان هم که کار را بر این منوال دیدند اختلافات سیاسی را کنار گذاشته و تصمیماتی را که د رجلسات کنگره اتخاذ نموده بودند به صورت موادی در آورده و آن را به امضای نمایندگان دول کوچک رساندند ( 9ژوئن 1815 ) , آنگاه همین نمایندگان پس از شکست ناپلئون در واترلو و تبعید او به جزیره سنت هلن به موجب معاهداتی که میان خود منعقد کردند ممالک کوچک اروپا و جزایر و نواحی حساس و مهم را بین خود تقسیم نمودند .

این رشته معاهدات استقلال سیاسی ممالک کوچک و ضعیف اروپا را فدای مطالع و مقاصد دول مقتدر و توانای آن عصر نمود و آنها را از شرایط استقلال ملل زنده و آزاد عالم محروم کرد . همین قراردادهای غیرعادلانه یک سلسسله اختلافات نژادی و سیاسی میان ملل و دول اروپا فراهم کرد که سرانجام منتهی به وقوع جنگ جهانی اول گردید .

بعد از ناپلئون کبیر فوئی هیجدعم برادر لوئی شانزدهم در فرانسه به سلطنت رسید . در زمان های وی قوانین اساسی تغییر یافت و شخص پادشاه حاکم محسوب گردید .

سه حزب معروف سلطنت طالبان , آزادیخواهان و مشروطه طلبان در زمان لوئی هیجدهم تشکیل گردید که البته مدتی بعد افراد حزب سوم به دو حزب دیگر ملحق شدند و عملا حزب مشروطه طلبان از میان رفت . لیدر حزب سلطنت طلبان کنت دارتوا , برادر لوئی هیجدهم بود که پس از وفات برادرش در 1824 با نام شارل دهم به سلطنت رسید .

شارل دهم پادشاهی مستبد و ظالم بود و اعمال وی سبب گردید تا آزادی خواهان فرانسوی بر علیه وی قیام کنند و او را از سلطنت مغزول دارند .بعد از شارل لوئی فیلیپ معروف به دوک اورلئان از اقوام لوئی چهاردهم پادشاه شد . او در ابتدای سلطنت روشی مهربانه نسبت به ملت در پیش گرفت ولی چندی نگذشت که رفتارش تغییر نمود و موجب نارضائی شیفتان عدالت و جکهوری خواهان گردید .

در 1850 که خود را مواجه با انقلابی ملی دید از ترس به انگلستان ریخت و دو سال بعد در لندن در ذشت . پس از این واقعه یک حکومت موقتی از طرف یازده نفر از جمهوری خواهان تشکیل ردید و پس از اصلاح قوانین اساسی لوئی بناپارت برادرزاده ناپلئون بزرگ به عنوان رئیس جمهور برگزیده شد . این شخص پس از انقضای دوران حکومتش مصمم گردید تغییراتی در قانون به وجود آورد و مدت زمامدارایش را زیاد کند . سرانجام در نقشه های خود موفق ردید و توانست با زور و جبر خود را امپراطور کند و با نام ناپلئون سوم به حکمرواییخویش ادامه دهد . وی در سالهای آخر سلطنتش در راه تجدید عظمت دوران ناپلئون کبیر اقداماتی چند کرد که روی هم رفته موجب پیشرفت های شایان توجهی در تمام شئون زندی مردم فرانسه گردید .

عاقبت کار ناپلئون سوم شکست خوردن از ویلهلم اول پادشاه پروس و اسارتش به دست قوای پروسی و واژگون شدن کاخ سلطنت در فرانسه بود . پس از اختتام دوران حکومت استبدادی ناپلئون سوم مجلس ملی فرانسه در 1871 تشکیل شد و آدولف تی بر سیاستمدار معروف را به عنوان رئیس جمهور برگزید .

این شخص در طول دوران حکومت خود منشاء خدمات بسیاری شد و قسمت اعظم خرابی های ناشی از جنگ با پروس را ترمیم بخشید ولی در 1872 به سبب اخلاقی که بر سر طرز حکومت رسمی و قطعی فرانسه میان او و مجلس ملی ظهور کرد , از ریاست جمهوری کناره گرفت .

در فوریه همانسال مارشال ماکماهون بجای ( نی بر ) رئیس جمهور شد . ماکماهون نیز در اثر اختلافاتی چند با جمهوری طلبان در 1879 از مقام خود استعفا کرد . از 1879 تا 1887 ژول گری رئیس مجلس مبعوثان ( که در زمان ماکماهون تشکیل شده بود ) در مقام ریاست جمهوری فرانسه انجام وظیفه می کرد . وقایع مهمی که از 1888 تا 1914 ( سال شروع جنگ جهانی اول ) در فرانسه رخ داده بسیار است .

مهم ترین آنها تشکیل مجامع سری آنارشیستها بود که هدفی جز خرابکاری نداشتند . بسیاری از شخصیت های معروف فرانسه بدست افراد همین مجامع ترور شدند که از آن جمله می توان کارنو رئیس جمهور فرانسه و جانسین ژول گری را نام برد . در طی جمهوری سوم با وضع قوانین مفید پیشرفت قابل ملاحظه ای در همه شئون فرهنگی و تجاری و صنعتی فرانسه پدید آمد و زندگانی اکثر طبقات مردم بهبود یافت و قرین با رفاه گردید . موضوع دریفوس از قضایای مهم دیگر این عصر بود .

فرانسه از اوائل قرن بیستم روابط حسنه ای را با انگلیس و روسیه آغاز نموده بود و همین امر سبب گردید که در جنگ جهانی اول این سه کشور در برابر اتحاد مثلث ( آلمان – اتریش - ایتالیا ) اتفاق مثلث ( فرانسه – انگلیس - روسیه ) را به وجود آورند .

در روسیه پس از مرگ کاترین دوم پسرش پل اول و پس از او آلکساندر اول به سلطنت رسیدند . در زمان پادشاه اخیر الذکر انقلابی در روسیه پدید آمد که بی ثمر ماند . به طور کلی مردم روسیه در این عصر به خاطر اختلافات طبقاتی و عدم آشنایی با تمدن مغرب زمین در شرایطی بسیار ناگوار زندگی می کردند .

نتایج این ناهماهنگی اجتماعی و عدم بهره مندی از بهداشت عمومی و سایر پدیده هایی که باید در جهت رفاه نوده مردم به کار گرفته می شد سبب پیدایش انقلاب روسیه در 1917 گردید . عهد نامه های گلستان و ترکمان چای در زمان آلکساندر اول و نیکلای اول بین دولتین ایران و روس منعقد گردید . همچنین آلکساندر اول در اکثر قراردادهای نظامی بر علیه ناپلئون کبیر شرکت داشت .

در زمان پادشاهی نیکلای اول برادر آلکساندر اول مهم ترین واقعه انقلاب مردم لهستان بود که به توسط پاسکیویچ سردار روسی منکوب شد و دیگر جنگهای کریمه که شرح آ« در جای خود خواهد آمد .

بعد از نیکلای اول , آلکساندر دوم تزار شد . وی حکمروایی عادل بودو در ابتدای سلطنت به تقسیم اراضی میان زارعین پرداخت ولی هنگامی که در لهستان بار دیگر انقلاب شد و به دستور او ارتش روسیه بسیاری از آزادی خواهان آن سرزمین را از بین بردند , روشنفکران روس با او از در مخالفت در آمدند و به تشکیل انجمنهای سری گوناگونی مبادرت ورزیدند که از آن جمله بود انجمن نیهیلیست Nihilists .

آلکساندر دوم در سال 1881 به دست آزادی طلبان روسیه کشته شد . آلکساندر سوم پسر آلکساندر دوم تزار بعدی روسیه بود . سرانجام نیکلای دوم به عنوان آخرین تزار روسیه بر تخت سلطنت نشست .

در زمانی که او به موجب اتفاق مثلث با دولت آلمان در نبرد بوده , آزادی خواهان و توده ملت روسیه انقلاب عطیمی به وجود آوردند و با انتخاب لنین به عنوان اولین رهبر کمونیست آن کشور رسما به حکومت تزارها خاتمه بخشیدند .

پس از مرگ جرج سو , جرج چهارم و بعد او او به ترتیب ویلیام چهارم وملکه ویکتوریا زمام امور کشور انلستان را در دست گرفتند .

ملکه ویکتوریا مدت 64 سال سلطنت کرد و در مدت حکم رانیش انگلستان به سرعت رو به ترقی رفت و از نظر وسعت مستعمرات بزرگترین امپراطوری های جهان گردید .

بعد از مرگ ویکتوریا پسرش ادوارد هفتم به سلطنت رسید . جنگ انگلیس با بوئرها در زمان این پادشاه اتفاق افتاد .

جرج پنجم جانشین ادوارد هفتم بود . او مدت 26 سال سلطنت کرد و در 1936 در گذشت . واقعه مهم زمان او شرکت انگلستان در جنگ جهانی اول است .

در بسیاری از کشورها و نواحی مختلف اروپا مانند فرانسه اتریش , پروس , آلمان , سیسیل , لمباردی , ساردنی ومجارستان انقلابات خونینی در سال 1848 پدید آمد که مقدمه تجزیه امپراطوری اتریش و وحدت کشورهای ایتالیا و آلمان و مایه برخورداری اکثر مردم اروپا از حکومت آزاد و رژیم دموکراسی گردید .

گرچه این انقلاب در ایتالیا , فرانسه , پروس و آلمان با مخالفت شدید فرمانروایان این کشورها روبرو گردید و در آن زمان به نتیجه مثبت نرسید ولی زمینه تحولات بزرگی را در کشورهای مذکور فراهم ساخت و بعدها طبقات مختلف را از نعمت آزادی و حکومت دموکراسی برخوردار نمود و با ایجاد حکومت مردم بر مردم از تسلط یک یا چندنفر بر جان و مال میلیون ها نفوس جلوگیری کرد .

در ایتالیا مدت ها بود که مردم برای رهایی از سلطه امپراطوری اتریش تلاش می کردند ولی این کوشش ها همواره با شکست مواجه می شد تا اینکه ویکتور امانوئل دوم به پادشاهی رسید . این پادشاه با راهنمایی وزیر سیاستمدارش کاوور معاهده ای با ناپلئون سوم بر علیه اتریش منعقدساخت .

در جنگی که بین قوای اتریش از یک سو و سپاهیان فرانسه و لمباردی ( ایتالیا ) از سوی دیگر در گرفت , اتریشی ها شکست خوردند و زمینه استقلال ایتالیا از هر نظر فراهم شد . ناگفته نماند کوشش میهن پرستانی چون گاریبالدی وماتیسنی در بدست آوردن استقلال نقش مهمی داشت .

پس از فردریک ویلهلم دوم , پادشاهان بسیاری بر آلمان و پروس ( بخش عظیمی از ممالک آلمان ) حکومت راندند که مهم ترین آنها ویلهلم اول و ویلهلم دوم هستند .

 

 

 

(0)
هیچ دیدگاهی وجود ندارد
دیدگاه خود را بنویسید
*
*

شاخه‌ها