تاریخ انتشار: 96-03-12 12:03:37 جمعه
(536)

اطلاعات عمومی سخن

سومین سلسله پادشاهان فرانک کاپه سی سین Capetiens نام داشت . نورمادها اقوام دیگر یبودند که در شمال اروپا زندگی میک ردند وبنیان گذار انگلستان فعلی به حساب می آیند .

یکی از مهم ترین وقایع قرون وسطی جنگ های صلیبی بود که در قرون یازده ودوازده میلادی میان مسلمین و مسیحیان اتفاق افتاد و در بخش جنگ های بزرگ دنیا شرح آن مفصلا خواهد آمد . در قرون دوازده و سیزده میلادی اروپای غربی صحنه جنگهای خونینی بود که رقابت پادشاهان فرانسه و انگلیس سبب پدید آمدن آنها شد .

همزمان با هشتمین جنگ صلیبی فیلیپ چهارم معروف به فیلیپ زبیبا که از نواده های لوئی نهم پادشاه معروف فرانسه بود با ادوارد اول پادشاه انگلیس جنگید , و پس از مرگش چون سه فرزند ذکور او اولاد پسری از خود باقی نگذاردند , سلسله کاپه سی ین منقرض گردید , چون طبق قانون زنان حق سلطنت نداشتند . بعد از آن سلطنت به سلسله والوا Valois رسید . در این زمان جنهای صدساله فرانسه به وقوع پیوست . این جنگها تا سال فتح قسطنطنیه بدست سلطان محمد فاتح , یعنی شروع دوره تاریخ جدید امتداد داشت .

جنگهای صدساله در زمان پنج پادشاه فرانسه دوام یافت . گاهی انگلیسیها که نسبت به سلطنت پادشاهان سلسله والوا اعتراض داشتند و زمانی هم فرانسویها غالب می شدند . در زمان شارل ششم پادشاه فرانسه , کشور دچار ضعف و اغتشاش گردید وانگلیسی ها نیز بر جسارت خود افزودند و قست زیادی از خاک فرانسه را متصرف شدند .

در همین هنگام که دولت فرانسه رو به زوال می رفت دختری دلیر بنام ژاندارک ظهور کرد و پس از فتوحات چند تاجگذاری شارل هفتم را مطابق قوانین فرانسویان انجام داد و به کمک مردم شهرهای زیادی را تحت سلطه انگلیس خارج کرد , اما در نزدیکی پاریس گرفتار انگلیسی ها شد و چندی بعد به عنوان اینکه مرتداست , او را در آتش سوزاندند .

همانگونه که اشاره شد طوایف نیمه وحشی که در قرون سوم و چهرم میلادی بنای تاخت و تاز به مغرب و جنوب اروپا گذاشتند از دو دسته سفید پوستان و زرد پوستان تشکیل می شدند . دسته سفید پوستان شامل ژرمن ها و اسلاوها و دسته زردپوستان از طوایف متعددی نظیر هون و مغول بودند .

طوایف ژرمن مسبب انقراض دولت روم غربی شدند و دوت های اروپای غربی را تشکیل دادند و طوایف اسلاو هم در مشرق اروپا ساکن شدند و بعدها دولت های روسیه و لهستان را تآسیس کردند .

هون ها و مغولان بیشتر به آسیا و شرق اروپا حمله می کردند و در این نقاط مستقر می شدند . در قرن سیزده میلادی طایفه ای از ترکان سلجوقی به آسیای صغیر تاختند و یکی از امرای آنان به نام عثمان برای خود سلطنتی ترتیب داد که به دولت عثمانی معروف گشت . این مملکت به سرعت گسترش یافت و روز بروز بر قدرت حکمرانانش افزوده گردید تا اینکه در 1453 توانستند پایتخت روم شرقی شهر کنستانتینوپل یا قسطنطنیه را فتح کرده و به حکومت امپراطوران رم شرقی پایان دهند .

تا اوائل قرن سیزدهم سرزمین های اروپای غربی همه به صورت ملوک الطوایفی اداره می شد و دولت به معنی امروزی وجود نداشت تا اینکه دراین قرن فئودالیته ( حکومت ملوک الطوایفی ) رو به ضعف گذارد و وحدت ملی تقویت گردید و به تدریج مقدمات تشکیل دولت ها فراهم شد و پادشهان کم کم قدرت یافتند و حکومت مرکزی تشکیل دادند و از قدرت روحانیون کاسته شد . یکی از مهم ترین نتایج جنگ های صلیبی و پس از آن جنگ های صدساله همین بود که فئودالیته را از میان برد و حس ملی را تقویت کرد و علوم و صنایع را رایج گردانید .

اگرچه قرون وسطی دوره جهالت و تعصب عمومی بود ولی نتوانست از جنبش فکر و ذوق جلوگیری کند . اختراع چاپ , باروت و قطب نما و همچنین تاسیس دانشگاه های بزرگ سبب پیشرفت سریع علوم و صنایع گردید . از قرن 13 به بعد اطلاعات جغرافیایی توسعه یافت .

مارکوپولو , واسکودوگاما , آلبو کرک , کریستف کلمب , ماژلان با اکتشافات متعدد خود خدمت بزرگی به بشریت کردند .

تایخ قرون جدید شامل .قایع پر اهمیت نیمه قرن پانزدهم تا نیمه دوم قرن هجدهم می شود . با توجه به انحطاط فکر و اخلاق و لاجرم ادبیات در قرون وسطی , رسانس Renaissenes  یعنی تجدید حیات ادبیات و صنایع را باید مهم ترین و برجسته ترین واقعه قرون جدید دانست . پس از دوران پرشکوه یونان متمدن یکباره قاره وسیع اروپا در حیطه نیروی عظیم جهل و وحشیگری قرار گرفت . اساس دولت ها بر جنگ و کشتار و خونریزی مداوم و اصول علم و هنر و ادب نیز بر پایه تعلیمات خرافی کلیساها بنا شد . شرایط نامساعد اجتماعی و بدآموزیهای کلیسا مانع از پرورش استعدادهای نهفته گردید و با این نتیجه ما در طول دوازده قرن میلادی کمتر با نام شاعر , نویسنده , هنرمند , عالم و یا دانشمندی مواجه می شویم و حتی از قرن دوازدهم تا اواسط قرن پانردهم که رنسانس به وقوع پیوست , تمام پدیده های علمی و ادبی ئ هنری به شدت تحت تآثیر کلیسا و قدرت مهم آن بوده اند . از اواخر قرن پانزدهم و اوائل قرن شانزدهم حوادثی در اروپا پدید آمد که نتایج آنها سبب پیشرفت ناگهانی وسریع ادبیات وصنایع و علوم گردید . بدین سبب این عصر را عصر رنسانس یا تجدید حیات می نامند . اختراع چاپ , جنگهای صلیبی , اکتشافات مهم جغرافیایی , فتح قسطنطنیه بدست ترکان عثمانی , کشف قاره آمریکا از مهم ترین این حوادث به شمار می رود .

تاریخ قرون جدید

همانگونه که د رتاریخ قرون وسطی ذکر شد , به هنگام سلطنت ( والوا ) در فرانسه جنگهای صدساله بین این کشور و انگلستان روی داد . وقتیکه این جنگها کاملا شدت یافته بود انقلاباتی در انگلستان به وقوع پیوست که دنباله آن تا مدتی پس از پایان جنگ های صدساله نیز ادامه داشت .

د راین سلسله محاربات داخلی هنری تودور  H.Tudor بر کلیه مدعیان سلطنت غلبه کرد و سلسله ( لنکستر ) را برانداخت وخود با نام هنری هفتم تاجگذاری نمود ( 1485 ) . وی پس از 24 سال فرزند سوم هانری هستم در 1558 به سلطنت رسید و دین جدیدی بنام مذهب انگلیس Englise Anglicane را که مخلوطی از تشریفات مذهب کاتولیک و عقاید کالون ( به بخش ادیان مراجعه شود . ) بود مذهب رسمی کشور شمرد .

بعد از آن به سبب پاره ای اختلافات مذهبی ماری استوارت ملکه اسکاتلند را که زن عمویش نیز به حساب می آمد دستگیر نمود و پس از نوزده سال حبس , سرانجام وی را کشت . فیلیپ دوم پادشاه اسپانیا که با ماری استوارت نسبتی داشت به خونخواهی وی برخواست و سپاهی از طریق دریا به انگلستان فرستاد . ولی نیروی دریایی انگلیس با کمک شرایط جوی مناسب بر بحریه اسپانیا فائق آمد و از آن پس نیرومندترین نیروی دریایی دنیا شد . پس از الیزابت اول سلطنت به استوارت ها رسید و مدتی نیز الیویر کرمول حکومت جمهوری را در این کشور متداول کرد .

باردیگر در 1660 سلسله استوارت بروی کار آمد و در زمان پادشاهی چارلز دوم دوحزب توری Tory ( محافظه کار ) و ویگ  Whig ( آزادیخواه ) قدرت یافتند . پس از استوارت ها سلطنت به سلسله هانور Haover  رسید .

شخصیت های مهم تاریخ انگلستان والپول و ویلیام پیت اول در زمان این سلسله ظهور کردند . در زمان سلطنت جرج سوم بود که انگلستان سیزده ایالت متصرفه خود را در آمریکا استقلال بخشید و سرزمین انازونی از حیطه قدرت انگلیسی ها خارج شد .

د ربررسی تاریخ قرون جدید فرانسه به فیلیپ نامی برمی خوریم که پس از انقراض سلسله ( کاپسین ) به تآسیس سلسله ( والوا ) موفق شد و به فیلیپ ششم معروف گردید و اعقاب او تا شروع تاریخ قرون جدید کشور فرانسه به سلسله محاربات معروف به صدساله پرداختند و سرانجام این جنگها ودر نتیجه تاریخ قرون وسطی فرانسه د رزمان شارل هفتم پایان گرفت . پس از شارل هفتم , لوئی یازدهم روی کار آمد که پادشاهی رعیت پرور و عادل بود .

سایر پادشهان معروف والوا عبارتند از : فرانسوی اول , شارل نهم ( که در زمان او جنگ های سی ساله و واقعه سن بارتلمی اتفاق افتاد ) و هانری سوم .

سلسله بوربن در 1589 توسط هانری دوبوربن معروف به هانری چهارم تشکیل شد . از پادشاهان معروف این سلسله لوئی سیزدهم ( در زمان او جنگهای سی ساله اتفاق افتاد . البته این جنگها با جنگهای شارل نهم ارتباطی ندارند . ) لوئی چهاردهم  و لوئی پانزدهم را نباید نام برد .

در ایام سلطنت این پادشاهان جنگ های بسیاری اتفاق لفتاد که مهم ترین آنها عبارتند از جنگ فرانسه با هلند و جنگ های وراثت در زمان لوئی چهاردهم . وزرای مشهور این دوره از تاریخ فرانسه عبارتند از : سولی , کاردینال , ریشلیو , کلبر و کاردینال فلوری .

در زمان لوئی پانزدهم اوضاع مملکتی مغشوش شد و زنان معروف درباری همچون مارکیز دومپادور و کنتس دوباره بکلی زمام امور سیاسی کشور را در دست گرفتند .

سیاست غلط اولیاء امور سبب گردید که انگلستان طبق معاهده پاریس ( 1763 ) بهترین مستعمرات فرانسه یعنی قسمت هایی از هندوستان و کانادا را به تصرف خود درآورد و مردم زجر کشیده فرانسه خود را برای انقلابی عظیم آماده نمودند . شرح این انقلاب عظیم را د رجای خود خواهیم دید .

تاریخ قرون جدید روسیه , شاهد مجاهدت های مردم این سرزمین برای رهایی از سلطه چندین ساله قوم وحشی  مغول می شود . در زمان استیلای مغول بر دشت روسیه شهری که نسبت به شهرهای دیگر مرکزیت داشت شهر کیف Kiev بود و مردم سایر شهرها از حاکم آن اطاعت می کردند ولی پساز تصرف این شهر بدست حکومت لیتوانی , حکومت و قدرت د رشهر مسکو تمرکز یافت . موقعیت سوق الجیشی این سرزمین چنان بود که مردمش نمی توانستند تماس چندانی با اروپائیان داشته باشند .

ایوان سوم Ivan نخستین حاکمی بود که با کوششی بسیار سعی نمود دولت مستقلی به وجود آورد و ملتش را از سلطه خانان مغول خارج کند . این حاکم  نوه ای داشت به نام ایوان چهارم که که در سفاکی و خبث نیت بی نظیر بود . وی در 1533 به سلطنت رسید و خود را تزار Cezar نامید و چون ظالم بود به ایوان مخوف ملقب شد .

بعد از او تا مدتی حکومت مسکو وضع مشخصی نداشت تا اینکه سرانجام میخائیل نامی سلسه پطر کبیر ( که جنگهایش با شارل دوازدهم معروف است ) و کاترین دوم معروف به کاترین کبیر را باید نام برد .

در زمان این پادشاه روسیه پیشرفت شایان توجهی کرد و گامهای موثری در راه پیشرفت برداشت .

سرزمین اصلی پروس از سه ناحیه بزرگ براندنبورگ , کلو Cleve و  پروس  Prusse تشکیل می شد .

ناحیه پروس در 1466 بسبب مجاورت با لهستان مورد حمله قوای آن دولت قرار گرفت و به تصرف لهستان درآمد . دولت لهستان در 1525 آلبرت نامی را که از خانواده هوهنزولرن Hohenzolern بود به دوک نشینی پروس برگزید . چند سال بعد یعنی در 1609 ژان زیگسموند J.sigismond دوک نشین براندنبورگ , کلو را از طریق وصلت و پروس را از راه ارث به تصرف درآورد و نواحی مذکور را یکجا متصرف شد . پس از او پادشاهان مشهوری بر این سرزمین حکومت راندند که مهم ترین آنها فردریک ویلهلم اول و فردریک ویلهلم دوم معروف به فردریک کبیر را باید نام برد .

در آغاز قرن هیجدهم امپراطوری اتریش به دولت اتریش , مجارستان , ناپل , ساردنی و میلان اطلاق می گردید . پادشاه اتریش بر تمام این متصرفات حکومت می کرد و عنوان امپراطوری آلمان را هم دارا بود .

متصرفات مزبور بعضی در کار خود مستقل بودند و همین مسئله موجبات تجزیه و سقوط امپراطوری بزرگ اتریش را در قرون معاصر فراهم ساخت .

لئوپولد امپراطور آلمان و پادشاه اتریش در سال 1703 در گذشت و به موجب وصیت نامه او یکی از فرزندانش به نام ژوزف به سلطنت رسید . چون از ژوزف اولاد ذکوری بر جای نماند , لذا بعد از او  برادرش شارل با عنوان شارل ششم به سلطنت برگزیده شد . جنگهای معروف زمان او عبارتند از : جنگهای جانشینی لهستان و جنگ اتریش و عثمانی . بعد از شارل ششم دخترش ماری ترز به سلطنت رسید .

او نیز در زمان خود به جنگ هایی چند مبادرت کرد که از جمله جنگهای وراثت و جنگهای هفت ساله بود . معاهده مشهور آخن Aachen بود که پس از جنگهای وراثت اتریش بین کشورهای فرانسه , اسپانیا , پروس و انگلیس منعقد گردید . بعد از ماری ترز پسرش ژوزف دوم به سلطنت رسید .

وی برای نخستین بار شهر وین را به پایتختی برگزید . روبه هم رفته ژوزف پادشاهی عادل بود . او پس از ده سال سلطنت در سال 1790 در گذشت .

لهستان در قرن هیجدهم قسمت کوچکی از جلگه مرکزی اروپا به شمار می رفت . مردم این سرزمین نیز مانند مردم اتریش از نژاد , زبان , مذهب و سابقه تاریخی با هم مختلف و از هرگونه وحدتی برکنار بودند . به طور کلی مردم به دو دسته نجبا و روستائیان تقسیم میشدند و دو مجلس اعیان و عامه از نمایندگان این دو دسته متشکل بودند . اجتماع دو مجلس را دیت Diete می نامیدند .

با روی کار آمدن دولتهای مقتدری در اطراف لهستان خفظ استقلال این سرزمین کاری بس دشوار می نمود. در طول سلطنت اوگوست دوم , استانیلاس لکزینسکی , اوگوست سوم و استانیسلاس پونیاتوسکی ( معشوق کاترین امپراطریس روسیه ) دولت های سوئد و روسیه در سیاست داخلی این کشور دخالت مستیم می نمودند .

در زمان پونیاتوسکی جمعی از آزادی خواهان انقلاب نمودند ولی کاترین با ارتش قدرتمند خود آنها را شکست داد و علنا بر قسمت بزرگی از لهستان دست یافت . ماری ترز که از این وضع نگران بود به حمایت  لهستان و عثمانی که مورد قشون کاترین واقع شده

 

(0)
هیچ دیدگاهی وجود ندارد
دیدگاه خود را بنویسید
*
*

شاخه‌ها