رابطه متقابل روح و بدن در رابطه با شناخت انسان
رابطه متقابل روح و بدن در رابطه با شناخت انسان
انسان آمیخته و ترکیبی از دو جوهر بدن و روح است. این آمیختگی علاوه بر آن که متکی به
برهان های عقلی و فلسفی است ، دین و علم نیز آن را مورد تایید قرار داده اند.
بنابر اصالت روح ، بدن با همه پیچیدگی های آن ، ابزار و وسیله ای است برای روح .
در فلسفه نیز از رابطه روح و بدن به تعلق تدبیری تعبیر شده است و مفهوم آن این است که
روح رابطه ای ارادی و تدبیری با بدن دارد ولی این تصور که بدن صرفا ابزار روح است و
روح و بدن صرفا رابطه یک طرفه و ترکیب سطحی دارد ، علاوه بر اینکه خلاف برهان های فلسفی
است ، با آزمایش های علمی درمورد تاثیرعمیق بدن بر روح نیز کاملا منافات دارد.
اکنون برای توضیح و تبیین رابطه متقابل روح و بدن ضرورت دارد گزارش تاریخی ، فلسفی
در این رابطه ارائه شو
در این زمینه دو رای مهم سابقه تاریخی دارد .
رای اول : نظر مشهور فلاسفه ، از جمله افلاطون و بوعلی سینا ، براین است که روح
موجودی کاملا مجرد بوده که قبل از تعلق و ارتباط با بدن ، به همین شکل موجودیت داشته
سپس به بدن مادی ، پیوستگی و تعلق یافته است. صدر الامتالهین اشکالات عمیقی براین
رتی وارد کرد و ناتوانی آن را در تفسیر ارتباط روح و بدن روشن کرد؛ زیرا براساس آن ، ارتباط روح و بدن
به درجه ای بسیار سطحی تنزل میکند.
رای دوم : بنابر این نظریه ، نفس و روح در جسم پدید می آید و زندگی جاویدان پیدا میکند ،
به این صورت که روح در آغاز ، وجودی جوهری و مستقل که به بدن تعلق گرفته باشد نیست
بلکه نفس و روح با تکون بدن و جنین آغاز میشود ، روح در مهد ماده و با حرکت جوهری ماده ،
تکون یافته ، مراحل وجودی و تجرد را از ضعف به شدت طی میکند .