فیزیک کوانتومی بخش دوم
فیزیک کوانتومی بخش دوم
فیزیک کوانتومی بخش دوم
مطالعات علمی در زمینه ماهیت موج نور در قرنهای 17 و 18 آغاز شد، زمانی که دانشمندان مانند
رابرت هوک، کریستیان هویگنس و لئونارد اویلر نظریه موج نور بر اساس مشاهدات تجربی را پیشنهاد کردند
در سال 1803، توماس یانگ، یک متفکر انگلیسی، آزمایش مشهور دو شکاف را انجام داد که بعدا در مقاله ای
با عنوان Nature of Light و رنگ ها شرح داده شد. این آزمایش در پذیرش عمومی نظریه موج نور، نقش مهمی ایفا کرد.
. مایکل فارادی در سال 1838 کشف کرد که پرتوهای کاتدی. این مطالعات به دنبال اعلامیه 1859
درباره مساله تابش سیاه و سفید توسط گاستاو کیرچوف، پیشنهاد 1877 لوودویگ بولتزمن در مورد
وضعیت انرژی یک سیستم فیزیکی می تواند گسسته و فرضیه کوانتومی ماکس پلانک در سال 1800 باشد.
فرضیه پلانک مبنی بر اینکه انرژی در تابش و جذب انرژی در “quanta” (یا بستههای انرژی) گسسته،
دقیقا با الگوهای مشاهده شده اشعه سیاه و سفید همخوانی دارد.
در سال 1896، ویلهلم وین به طور تجربی قانون توزیع تابش سیاه و سفید را تعیین کرد که به افتخار او به
عنوان قانون وین شناخته می شود. لودویگ بولتزمن به طور مستقل به این نتیجه با ملاحظات معادلات
ماکسول دست یافت. با این حال، آن را تنها در فرکانس های بالا معتبر و کم نور شدت در فرکانس های پایین.
بعدا پلانک این مدل را با استفاده از تفسیر آماری بولتزمن از ترمودینامیک اصلاح کرد و آنچه که اکنون
قانون پلانک نامیده می شود، به توسعه مکانیک کوانتومی منجر شد.
آلبرت انیشتین پس از راه حل حداکثر پلانک در سال 1900 به مساله تابش سیاه و سفید (گزارش 1859)،
تئوری مبتنی بر کوانتوم را برای توضیح اثر فوتوالکتریک (1905، 1887 گزارش داد) ارائه کرد. در حدود 1900 تا 1910،
نظریه اتمی و نظریه ی ذره ای نور ش برای اولین بار به عنوان واقعیت علمی به طور گسترده پذیرفته شدند؛
این نظریه های دومی را می توان به عنوان نظریه های کوانتومی ماده و تابش الکترومغناطیسی مشاهده کرد.