طبيعت در دين و هنر ژاپنى با اشاره اى به مفهوم غربى آن
طبيعت در دين و هنر ژاپنى با اشاره اى به مفهوم غربى آن
طبيعت در دين و هنر ژاپنى با اشاره اى به مفهوم غربى آن
طبيعت در دين و هنر ژاپنى با اشاره اى به مفهوم غربى آن
موسيقى، آيين چاى (چانويوْ بانا(، خوش نويسى )شودو نقاشى، گل آرايى)ايك باغ سازى
وجود داشته است. بيش تر نويسندگان اين آثار هنرمندانى بودند كه مى خواستند اسرار هنرشان
را به مريدان و آيندگان بسپارند. در نتيجه قصد و غرض شان از اين اشارات هم ً امرى آموزشى بود
و رويكردى شهودى را دنبال مى كردند؛ زبان شان نيز فنى و غالبا فاقد يك چارچوب ارجاع فلسفى و
يك تحليل منطقى مسائل زيبايى شناختى بود.
مختصات ملى در انديشه ى زيبايى شناختى پيشامدرن ژاپن يك سيماى متمايز هست،
و آن گرايش به محاكات، يعنى بازنمايى نمادين است كه در آن به رمز و نماد بيش از ترسيم
واقع گرايانه ارزش داده مى شود. براى انديشه مندان پيشامدرن، مقصود از محاكات،
تقليد ها واقعيت ظاهر بيرونى نبود بل كه مرادشان رساندن جوهر درونى بود، زيرا كه در نظر
آن ها ارزش بنيادى هنر در ديدنى كردن حقيقى زير پوست جسم قرار داشت.
به عقيده ى
آن اسرار ناديدنى طبيعت و انسان است. از اين رو هنرمند ژاپنى به جاى آن كه با حفظ
فاصله سعى ًو به طور عينى در شناسه يا موضوع هنرش دقيق شود و در آن پژوهش كند
واقعا مى كرد با آن يكى شود و حيات درونى آن را دريابد و احساس كند.
به همين دليل بود كه غربى وار به كندى در ژاپن توسعه يافت.
طبيعت در دين و هنر ژاپنى با اشاره اى به مفهوم غربى آن