تاثیر نما و شات در روند فیلمسازی قسمت چهارم
تاثیر نما و شات در روند فیلمسازی قسمت چهارم
تاثیر نما و شات در روند فیلمسازی قسمت چهارم
نماي خیلی سرپایین ( Extreme High-Angle Shot ):
نمایی از بالاي سر سوژه ( عمودي) ، که معمولا با بازو ، برج ، هلیکوپتر و… فیلم برداري می شود .
در چنین تصاویري شخصیت ها نمود چندانی ندارند و فقط تصویري کلی از عرصه یا چشم انداز
ماجرا به دست می آید .
نماي از بالاي سر ( Overhead Shot ):
نمایی که درست از بالاي سر شخصیت یا از فضاي بالاي وقوع رخداد گرفته می شود .
این نما براي نشان دادن اسارت شخصیت در محیطی کوچک یا سردرگمی و اغتشاش حاکم بر صحنه موثر است .
نماي هوایی ( Aerial Shot ):
نمایی که از هوا و با کمک تجهیزات متصل به هلیکوپتر ، هواپیما ، بالن و غیره گرفته می شود .
نماي هوایی هنگامی مورد استفاده قرار می گیرد که امکان استفاده از جرثقیل ممکن نیست و یا زمانی که
نمایش محل ماجرا به طور همه جانبه لازم است .
گرفتن نماي هوایی بسیار مشکل است اما جزء نماهاي بسیار جذاب و تاثیرگذار است .
نماي ( دید) چشم پرنده( Bird’s – Eye View ):
نمایی که از دوربینی که در فاصله اي دور ، از بالا به پایین نگاه می کند ، فیلم برداري می شود .
این نما معمولا با جرثقیل یا هلیکوپتر ، فیلم برداري می شود . چنین نمایی از این زاویه و با این فاصله ،
بر شخصیت ها و اماکن خاصی تاکید ندارد ، بلکه تنها دیدي کلی و اطلاعاتی عمومی به تماشاگر می دهد .
زاویه کج ( Dutch Angle ):
نمایی که در آن ، در تصویر حاصل بر پرده ، به نظر می رسد شخصیت ها و اشیا تا حدي کج شده اند و
از زاویه معمولی عمودي منحرف شده اند . از این نماها براي نشان دادن رؤیا یا توهم شخصیتی ،
براي ایجاد حس بی تعادلی و نا امنی
استفاده می شود . همچنین این نماها ، می توانند معرف بروز حوادث ، خشونت یا هواي طوفانی باشند .